آمار مطالب

کل مطالب : 61
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 2
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 42
بازدید سال : 739
بازدید کلی : 30794

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 42
بازدید کل : 30794
تعداد مطالب : 61
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سیدجلال اندایش
تاریخ :
نظرات

در بسیاری از موارد، صحبت كردن وسیله ای برای انتقال یك پیام یا ایده به الگوی ساختار یافته‌ای از صدا‌هاست. هدف گوینده، تولید كلماتی است كه شنونده بتواند پیام گوینده را دریافت كند. اكثر نظریه‌ها سطوح مختلفی را برای انتقال پیام به كلمات در نظر می گیرند (اسمیت و همكاران، 1999). در ادامه به بیان نظریه تولید كلمه لولت كه یك مدل چند مرحله ای در زمینه تولید گفتار است می پردازیم

مدل لولت[2]

   مدل تولید گفتار لولت یكی از مطرح ترین مدل های تولید گفتار و زبان است. این مدل برای اولین بار توسط لولت در سال 1989 مطرح شد (اسمیت[3] و همكاران، 1999). در این مدل، فرایند تولید گفتار به صورت مرحله ای در نظر گرفته شده است كه از مرحله آماده سازی مفهومی[4] آغاز شده و به مرحله‌ی تولید[5] ختم می گردد. هر مرحله بازنمایی برونداد مخصوص به خود را دارد كه این بازنمایی‌ها شامل: مفهوم واژگانی، لما[6]، تكواژ، كلمه‌ی واجی و نشان تولیدی آوایی[7] (كه در حین تولید به اجرا در می آید) می باشد (لولت و همكاران، 1999).

  مرحله‌ی آماده سازی مفهومی

     اولین مرحله در دستیابی به كلمات محتوایی مانند: انسان یا فكر، دستیابی به مفهوم واژگانی است، مفهومی كه برای یك كلمه یا تكواژ در واژگان ما وجود دارد (گرگ[8] و یایری[9]، 2007). بنابراین همیشه تولید هدفمند كلمات معنی دار مستلزم فعال سازی مفهوم واژگانی مربوطه می باشد. در كاربرد روزمره‌ی زبان، معمولاً یك مفهوم واژگانی به عنوان بخشی از یك پیام بزرگتر كه هدف ارتباطی گوینده را مشخص می سازد فعال می گردد. اگر گوینده قصد اشاره به اسب ماده را دارد از كلمه‌ی "مادیان[10]" استفاده می كند، بنابراین مفهوم واژگانی مادیان فعال می گردد. ولی زمانی كه گوینده قصد اشاره به فیل ماده را دارد از عبارت "فیل ماده" استفاده می كند، زیرا یك مفهوم واژگانی واحد برای بیان منظور خود ندارد. مساْله‌ای كه وجود دارد این است كه چگونه گوینده از اندیشه/ اطلاعات، به بیانی كه شامل مفاهیم واژگانی است می رسد. این موضوع مساْله‌ی كلامی سازی[11] نامیده می شود و هیچ گونه ارتباط یكی به یك ساده بین اندیشه و كلماتی كه بیان می كنیم وجود ندارد. حتی در مواردی كه یك مفهوم واحد داریم، مانند: نامیدن یك تصویر (مثلاً مادیان)، یك نوع عدم قطعیت وجود دارد، چون راه های مختلفی برای ارجاع به یك اسم وجود دارد (مثل: حیوان، اسب، مادیان و ...). فرد، برای نامیدن كلمه، دیدگاه انتخاب می كند و این موضع گیری معمولاً وابسته به كاربردشناسی، بافت و متن می باشد.

     سه سطح وجود دارد: سطح مفهومی، سطح لما و سطح شكل یا فرم. سطح اول كه بالاترین سطح است یك گره به نام گره‌ی مفهومی است. در این بخش هر گره با سایر گره های مفهومی در ارتباط است. مثلاً كلمه‌ی "محافظ" با گره‌ی مفهومی "همراهی" در ارتباط است. یك سری از ارتباطات برای بیان ویژگی ارتباط (ارتباط بین گره ها) استفاده می شود و در این شبكه مفاهیم از طریق چنین ارتباطاتی با مفاهیمی كه به طور معنایی با آن ارتباط دارد، ارتباط برقرار می كند.

     یكی از ویژگی‌های این نظریه، تجزیه ناپذیری آن است. در واقع این گونه نیست كه یك سری ویژگی‌های معنایی با یكدیگر پیوند برقرار كنند و یك مفهوم را شكل دهند. در آزمایش های صورت پذیرفته تاْثیر پیچیدگی معنایی مشاهده نشده است. یعنی این طور نیست كه هرچه كلمه، مجموعه‌ی معنی دار پیچیده تری داشته باشد، دستیابی به آن (برای تولید) دشوار تر از كلماتی باشد كه مجموعه‌ی معنی دار ساده تری دارند (لولت و همكاران، 1999).

 انتخاب واژگان

 انتخاب واژگان، بازیابی یك كلمه یا به طور اختصاصی تر یك لما[13]، از واژگان ذهنی برای مفهوم واژگانی می باشد. در گفتار طبیعی، ما در هر ثانیه حدود 2 الی 3 واژه از خزانه‌ی واژگان خود، بازیابی می كنیم. با این سرعت بالای فرآیند، خطای انتخاب واژه فقط یك در هزار مورد است. رالف[14] برای توجیه انتخاب واژه، یك لایه به نام لایه‌ی گره‌ی لما به شبكه اضافه كرد، یك گره‌ی لما برای هر مفهوم واژگانی. وقتی مفهوم واگانی فعال می شود فعالیت به گره‌ی لمای آن منتشر می شود. چندین لما فعال می شود و لمایی كه آستانه‌ی فعال شدگی بالاتری دارد انتخاب می شود. وقتی یك لما انتخاب شد، ساختار نحوی آن نیز برای رمز گذاری واجی بیشتر در دسترس قرار می گیرد (همان منبع).

  رمزگذاری واجی- تكواژی و هجاسازی

 پس از انتخاب كلمه‌ی نحوی یا لما، گوینده باید از حوزه‌ی مفهومی/نحوی به حوزه‌ی تولیدی/واجی برسد. در این مرحله، حركات تولیدی مناسب برای كلمه انتخاب شده آماده می شود. قدم اول در این مرحله بازیابی شكل واجی كلمه از واژگان ذهنی می باشد. یكی از شواهد مهم بر وجود این مرحله پدیده‌ی نوك زبانی[17] می باشد. در این پدیده، لما انتخاب شده است ولی شكل واجی كلمه بازیابی نمی شود. بر اساس این مدل، دستیابی به شكل كلمه نیازمند فعال سازی سه نوع اطلاعات شامل: ساختار تكواژی كلمه، ساختار متریكال (طول و شكل) و ساختار تقطیعی است. برای دستیابی به شكل كلمه، تقطیع كلمه‌ی واجی مشخص می گردد ولی این تقطیع در واژگان ذهنی ذخیره نشده است. در این مدل، تقطیع در مراحل پایانی قرار دارد. چون معمولاً این فرایند به محیط واجی كلمه بستگی دارد. یعنی محیط واجی تعیین می كند كه چگونه هجاسازی شكل بگیرد. به طور همزمان آواها یا قطعات تكواژها در دسترس قرار می گیرند به طوری كه نظم و ترتیب صحیح آنها را نشان بدهد. حوزه‌ی هجاسازی تحت عناوین " كلمه نواختی[18]" یا "كلمه واجی" نامیده شده است. این هجا ها در هجاگان ذهنی نگهداری می شوند و برای تولید از آنها استفاده می شود (لولت، 1999).

  رمزگذاری آوایی  

هدف این نظریه، در نهایت این است كه مشخص كند چگونه شكل تولیدی كلمه واجی شكل می گیرد. یك بازنمایی انتزاعی از حركات تولیدی ایجاد می گردد. این بازنمایی‌های تولیدی در سه لایه متفاوت چاكنایی[20]، خیشومی[21] و دهانی[22] انجام می گیرند. مثلاً در كلمه‌ی "آب" لب ها باید بسته شود. حركات تولیدی انتزاعی است، چون به شدت بافت وابسته است. مثلاً بستن لب دركنار واكه های مختلف متفاوت است.

تولید

     نشان حركتی كلمه‌ی واجی باید توسط سیستم تولیدی به اجرا در بیاید. سیستم تولید فقط شامل مكانیسم عضلانی برای كنترل ریه، حنجره و تارهای صوتی نیست، بلكه شامل یك سیستم عصبی است كه اجرای حركات تولیدی انتزاعی را كنترل می كند (لولت، 1999).

  خود- بازنگری

  اما همه چیز به اینجا ختم نمی شود. گوینده غالباً به گفتار خود گوش می دهد و در حقیقت به بازنگری برون داد گفتاری خود می پردازد و بروز خطا ها، ناروانی‌ها و سایر مشكلات مربوط به ارسال گفتار خویش را مورد تشخیص قرار می دهد. به علاوه، آن چه از خود اصلاحی‌های[24] خود به خودی مشخص می گردد این است كه فرد گفتار درونی خویش را بازنگری می نماید؛ یعنی می تواند بازنمایی درونی خویش را كه در حین رمزگذاری گفتار ایجاد شده است مورد بازنگری قرار دهد. لولت بر بازنگری درونی گفتار و تشخیص پیاپی در فرایند گفتار و تلاش گوینده جهت ترمیم یا تصحیح آنها تاكید می ورزد. در واقع در یك الگوی طبیعی گفتار ابتدا خطا به وقوع می پیوندد و سپس با تلاش هایی جهت اصلاح آنها دنبال می شود. در لحظه ای كه یك خطا ایجاد می شود گفتار متوقف می شود، گوینده مكث می كند و از پركننده هایی[25] نظیر آ، اوم (كه لولت آنها را اصلاحات ویرایشی[26] می نامد) استفاده می نماید. اصلاح خطا پس از این مكث آغاز می شود.

     اما سیستم ارزیاب چگونه این كار را انجام می دهد؟ به نظر می رسد پس از آنكه خطا از طریق چرخه های داخلی و خارجی به سیستم ارزیاب گزارش شد اطلاعات مربوطه به سیستم دركی ارسال می شود و گفتار مورد رمز گشایی قرار می گیرد. این گفتار رمزگشایی شده مجدداً به سیستم ارزیاب منتقل می شود. سیستم ارزیاب شروع به مقایسه پیام هدف با آنچه عملاً اتفاق افتاده می پردازد. اگر هر دو با یكدیگر مطابقت نمودند گفتار همان گونه كه تعیین گردیده بود تولید می شود و برونداد كماكان ادامه می یابد. اما چنان چه تفاوتی احساس شود، یك خطا به وقوع پیوسته است. بنابراین گفتار قطع گردیده و پیام صحیح مجدداً راه اندازی می شود.

تعداد بازدید از این مطلب: 3666
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


در هر نفسی دو نعمت موجود است هر نفسي كه فرو ميرود ممد است و چون بر می‌آید مفرح ذات پس خدای را شکر کن، موقع دم و خدای را شکر کن به هنگام بازدم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود